نگران نباش!
اینهمه درد از دورییِ تو نیست
من خیلی عاشِقَت شدهام
#دیوانه
+ یه حرفایی تو دلت هست که….
جمع میشه…
جمع میشه…
جمع میشه…
همه رو با هم میگی؛
جنگ میشه!
جیرجیرک ها یک کلمه بیشتر ندارند….
با همان یک کلمه هم بی شک
چیزی جز دوستت دارم نمی گویند؛
دیوانه که نیستند….
کدام حرف را می شود تا صبح بیدار ماند و
این همه تکرار کرد!!!
یعضی از مرد ها
آنقدر مرد هستند…
که یک زن با خیال راحت،
می تواند زن باشد.
ایـــن روز هــایــمـــ...
خاطره ها را رشوه میدهم
به روزهایم
تا از بی تو بودن صدایشان در نیاید !
دروغگوی مهربانم
دروغ بگو برایم
که از خلسه خمار اخرین دروغ ها در خوابم...
دروغ بگو
بگو کمه هنوز دوستم داری ...
وقتی جای چیزی امن است…
کمتر سراغش را می گیری؛
مثل یاد تو…
در دل من.
گاهی که دلتنگ می شدم ...
می گفتی: دلتنگی هایت را بنویس !
چندی ست اینجا می نویسم و دلشادم ..!
از اینکه احساس می کنم شــــاعــــــر شده ام !..
امشب که دلم شعر نمیخواهد چه کنم ؟
از دلتنگی ات دیـــــــوانــــه شده ام ...!!
آهای
با نمک ترین بانــو
خاطراتی که....
با تو دارم;
همیشه شیرین اس...
تنهایم ....
اما دلتنگ آغوشی نیستم
خسته ام ....
ولی به تکیه گاهی نمی اندیشم
چشم هایم تر هستند و قرمز ....
ولی رازی ندارم
چون ...
مدت هاست دیگر کسی را
" خیلی دوست ندارم "
زیباترین زمستان من دلگیر میشم با نگات
من بغض می بینم فقط از لا به لای خنده هات
وقتی سکوت می کنم دارم به گریه می رسم
تقصیر دستای تو بود حالا اگه دلواپسم
از دی ماه لعنتی دلگیرتر از بهمنم
وقتی که از این خاطره بوی تو رو میده تنم...
با سلام خدمت کاربران و عزیزان دیوانه :)
بابت تاخیری که این مدت داشتم عذر میخوام
ما از امروز شروعی دوباره داریم
به درخواست کاربران نسخه جدید اپلیکیشن جملک3
ساخته شد و در سایت قرار گرفت ...
با ظاهری خوشکلتر :)
او
به سادگــــــــــــی یک لبخنـد...
رهـــــــایم کــــــــرد...
و رفــــــــــــــت...
و مـــــــن دلنوشـــته های
بی مخاطــــــــــبم را به حـــــــــــراج گذاشتم...
او....
سریع ترین نقاشی بود...
کـــه در یک چشم به هم زدن
روزگارم را سیاه کـــردو رفت..!!
زندگـــــی ...
کلاهت را بـه هــوا بیانــــداز !!!
که من دگر جان بازی کردن نــــدارم ...
تـــو بردی ...
اختـــراع تلفــــــن بزرگترین خیانـــــــــت به بشـــریت بوده....
خداحافــــظی ها بایـــد رو در رو باشـــه....
گــــاهـــی اوقات اشـــک ها ، آدم ها رو بیدار میکنن...
لعنـــــــت بر خداحافظــــــی های تلفنــی...
دلم یک آغوش می خواهد
آغوشی بدون ریا
بدون دروغ
بدون رفتن
آغوشی خواستنی
پر از آرامش
آغوشی که مرا برای خودم بخواهد
آغوشی گرم و ابدی
جهــان
از چشم های تو شروع می شود و …
جایی در امتداد آشفتگی موهایت به بــاد می رود.
میکشــه…
مـن خودم تنهــام با این دیوار مجازی
همه می آیند دلنوشته ها را میخوانند و میروند...
اما یک نفر
فقط یک نفر حال این دیــوانه را نپرسید...
سلام به همه ی دوستان جملــک3
میدونم این روزا خیلی جملــه کم میزارم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
واقعیتش دیگه دستم به قلـم نمیرود...
خیلی خسته شدم از نوشتن ...
نمیدانم خیــلی را چگونه برایتـان بنویسم
که خیلـــی دیـده شود...
به نبودنت عــادت کردم
اما مشکل اینجاست.
که به بودنت
کنــار کسی جـز خودم
عــادت نمی کنم...
نگاه او تلـخ . . . . .
اشک های من شور . . .
یادش شیرین . . . .
خدایا عجب زندگیه بامزه ای دارم من…!
خداوند نمیخواهد ما به هم برسیم
می داند که اگر کنارم باشی
دیگر هیچ وقت ، هیچ چیز
از او نخواهم خواست!!!
لعنتی پاکت سیگــار مرا پس بفرست
ذهن من پــر شده، خـــودکار مرا پس بفرست
به تو چــه گرچه من شاعـــرم و معتادم
تـــو برو در پی دلدار خودت، عشق مرا پس بفرست...
ادامه داستان عروسی دیــوانه، از زبان دیگــری...
اوایل حـالش خوب بود ؛
نمیدونم چرا یهو زد به سرش.
حالش اصلا طبیعی نبود .
همش بهم نگاه میکرد و میخندید…
به خودم گفتم : عجب غلطی کردم قبول کردم ها….
من دیوانــه همانند خارپشتی شده ام
كه تیغ هایش دنیای امنــی برایش ساخته
اما حسرت نوازشی عاشقانه تا ابد بر دلش مانده است...
چه ایــده ی بــدی بود
دایــره ای ساختن ساعت،
احساس میکنی فرصت تکــرار هست
ساعت خـــوب ساعت شنـــی است...
به یــادت می آورد دانــه ای که افتاد...
دیگر باز نمیگــردد...
این حرفا رو میگـــم
این بار تو بخـــند ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وصیت کردم
اگر روزی مــــــــرگ به دیدارم آمـد
هـــــل نکنید…!!!
فقط کــافیست چند قــدم
با این آدمها قدم بزنی
تازه می فهمی
این آدمها فقـــط از دور نزدیکند...
میگـــــــــــــــــویند آخر خنــــــــــده گریـــــــــــه است...
بهانه ای برایـــــــــــــم جور کن که بخـــــــــــــندم...
بغــــــــــــــض بدی در گلویـــــــــــم دارم...
زن جوانی میگفت:
پول تــن فروشیم را به زن همسایه قرض دادم
تا آبرو داری کند نامزدی دخترش را…!!!
ولی سخت در خود گریستم!!!!!!!!
بیچاره دخترک نمی دانست
معشوقه اش دیشب چه وحشیانه تن سردم را به تاراج میبرد.
من هر ســال 12مـــرداد
صادقانه بغــض میکنم ...
تلنبار 21 سال بغض های خفه شده
در مرگبار ترین خنده های ژکوند!!!
من خیلی احمقــانه
هر سال 12 مـــرداد ...
سکـــــــوت میکنم !!!
تولد دیـــــوانــه مبـــارک ...